ml> شبهه شماره یک - مهدویت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 شبهه شماره یک - مهدویت

شبهه شماره یک

یکشنبه 88 آذر 1 ساعت 12:10 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

شبهه شماره یک: اینکه انبیاء اقرار به گناه کرده اند و از خداوند همواره طلب مغفرت می نمودند، آیا ضرری به نبوت و عصمت آنها نمی زند؟ و آیا برای آنها نقص نمی آورد؟

پاسخ: قبل از وارد شدن به اصل جواب، به بیان چند مقدمه می پردازیم:

1- عصمت بر گرفته از کلمه « عصم» به معنای نگهداشتن و مانع شدن است ]1[ و در اصطلاح نیروی درونی است که شخص را از گناه و حتی از خطا و اشتباه منع می کند[2] و طبق تعریف دیگر عصمت لطفی است از طرف خداوند، که شخص را از انجام  فعل قبیح باز می دارد[3]، به این معنا که انسان در اثر ایمان و شناخت و یقین کامل، دارای روحی می شود که با کمال آزادی و آگاهی هرگز نه تنها گناه نمی کند بلکه اندیشه و فکر گناه هم در ذهن او ظهور نمی کند.[4]

2- در اصل عصمت انبیاء، بین مسلمین هیچ اختلافی نیست، ولی در مراتب آن اختلاف وجود دارد. شیعیان قائلند که انبیاء از انجام هر گناهی چه عمداً و چه سهواً و چه نسیباً معصوم هستند، ولی اکثر اهل سنت معتقدند که انبیاء  از گناه صغیرهای که سهواً انجام شود معصوم نیستند و ممکن است که شخص نبی گناه صغیرهای سهوی انجام دهد و همچنین عصمت را فقط در زمان نبوت قبول دارند[5] نه قبل از آن.

3- منظور از عصمت پرهیز از کارهایی است که از نظر شرعی حرام است نه اموری که به آنها مجازاً عصیان و گناه گفته می شود.
- با توجه به مطالبی که اشاره شد در جواب از علت استغفار انبیاء و ائمه و اینکه آیا این عمل آنها نشان دهنده نقص و نداشتن عصمت نیست باید بگوییم که:
اولاً: گاهی اوقات به ترک مستحب یا انجام فعل مکروه، گناه و عصیان گفته می شود و به همین خاطر انبیاء و امامان معصوم(علیه السلام) به خاطر بزرگی مقام و شان و جلالی که داشتنه اند ترک بعضی از مستحبات و انجام بعضی از مکروهات را شایسته مقام خود نمی دیدند و لذا به آن گناه و عصیان می گفتند و از آن استغفار می کردند[6].

مقام خاص انبیاء و اولیاء چنین می طلبد که آنان کاری که شایسته مقام ربوبیت نیست مرتکب نشوند و آن کار را زشت و قبیح بشمارند و این به خاطر شناخت عمیق آنان از خداوند و مقام ربوبی اوست. پس اگر انبیاء به گناهی اعتراف می کنند و طلب استغفار می کنند معنایش این نیست که گناه به معنی فقهی و شرعی مرتکب شده اند، بلکه به این معناست که کار آنان شایسته مقام ربوبی خداوند نبوده است و به تعبیر دیگر ترک اولی کرده اند چنانکه بعضی از مفسرین در مورد کار حضرت آدم(علیه السلام) که موجب خروج او از بهشت شده گفته اند کار او از قبیل ترک اولی بوده است.[7]
البته باید توجه داشت[8] که کارهای انبیاء و معصومین (علیه السلام) برای خود گناه می دانند، باعث آتش جهنم و عذابهای آخرت نیست و استغفار از این کارها هم به خاطر رهایی از آتش جهنم نیست، زیرا اصلاً کاری که موجب آتش جهنم شود از آنها سر نمی زند، بلکه این کارها فقط باعث می شود که از عنایات و توجهات خاص الهی و مقاماتی که ما اصلاً عقلمان فهم  آنها را ندارد، محروم شوند. و استغفارشان به خاطر بازگشت به مقامات اولیه ای است که قبل از انجام این کارها داشته اند و یا اصلاً برای رسیدن به مقامات والاتری است که در اثر انجام این کارها از رسیدن به آنها محروم شده اند.[9]

ثانیاً: تمام کمالات و علوم فضایل خود را از ناحیه خداوند می دانند و آگر این فضل و لطف از جانب خداوند نبود چه بسا آنان دچار معصیت و عصیان می شدند، و در واقع آنان آنان با استغفار و گریه و زاری به درگاه خداوند، به عجز خود در مقابل خداوند فضل و انعام خداوند اقرار می کنند، پس اگر انبیاء می گویند«اَذنبت: گناه کردم» معنایش این است که اگر توفیق و فضل و لطف خداوند نبود مرتکب گناه می شدم.[10]

ثالثاً: اگر انبیاء (علیه السلام) در هر لحظه و زمان، در حال ترقی و تکامل و صعود به کمالات و پیمودن مدارج رشد و معرفت خدا بوده اند، وقتی به گذشته خود می نگریستند خود را در مرتبه پایین تری از معرفت حق می دیدند و در مقابل خداوند، خود را مقصر می دانستند و از آن حالت گذشته خود استغفار نمودند.[11]

رابعاً: انبیاء چون به خداوند متعال و مقام ربوبی او معرفت و شناخت زیادی داشته اند، عبادات و طاعات خود را، لایق مقام او نی دانستند، از این جهت آن را نوعی قصور می شمردند و از آن استغفار می کردند.[12]
www.monjibashar.parsiblog.com
seyyed.rh@gmail.com
 
1- احمد بن فارس، معجم مقایس الغة، مکتبه الاعلام الاسلامی، ذیل کلمه عصم، ج 4، ص 331
2- محمد تقی مصیاح یزدی، راهنماشناسی، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ص 121
3- بحار، دار احیاء التراث العربی، ج17 ،ص 94
4- محسن قرائتی، درسهایی از قرآن، انتشارات اسلامی، ص 268
5- بحارالانوار، ج11، ص90، شرح مواقف، جرجانی،  شریف رضی، ج8، ص267
6- بحار الانوار، همان، ج25، ص210
7- تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، ج6، ص123 و شرح المواقف، جرجانی، شریف رضی، ج8 ص 267-268 و شرح المقاصد، تفتازانی، شریف رضی، ج5، ص50
9- راهنمای شناسی، همان، ص169
10-  بحارالانوار، همان
11-  بحارالانوار، همان
12-  بحارالانوار، همان

 


نوشته شده توسط : سید حمید رحمتی

نظرات دیگران [ نظر]